پنجره رنگی


غصه دارَت می شوم وقتی نمی آیی/
از سفر رسیدنت را خیال می کنم
هر روز،
ساعت ها،
از پسِ پنجره های رنگیِ

قرمز و آبی و سبز، زردِ اُخرایی/

و هر بار
با لیوانی پُر از قهوه ی تلخِ داغِ عثمانی
از لای پرده های اتوکشیده،
و از دریچه یک "رنگ" به دنبال تو می گردم/

نگاه کن!
گل های بی روحِ طاقچه حتی از صبر من خسته شده اند؛
آنقدر آمدنت طول کشید که آبِ آب شد شمعِ شمعدانی/

حوالی غروب که پاهایم تاب ایستادن نداشت.

که قهوه ام ته کشید.

که شیشه ها مات شدند.

جمع کردم بساطِ نگاه را

که ناگاه

ریخت روی سَرِمان، پرهای لباست از آسمان

و آمد:

اولین برف زمستانی به مهمانی!



علی متین فر


عکس هنری روز برفی

عکاس: سید حمیدرضا محمدزاده

آه مظلومان دهلی دامن ما را گرفت

آیات خداوندی (قصیده)

آه از تو جوانی (شعر عاشقانه)

های ,اولین ,قهوه ,زمستانی ,برف ,کشید ,برف زمستانی ,کشید که ,اولین برف ,نداشت که ,که قهوه

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

بهترین ارگانیک هابرای زندگی کتابخانه عمومی نصر مسکوتان darokhaneB سوالات درس به درس پایه هفتم دبیرستان شهیدان عزیزی تجارت الکترونیک اندیشکده امام صادق علیه السلام Programming یک پله بالاتر